A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

such a lonely day and it's mine...

ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود...


این یک سال هم گذشت، ولی سخت گذشت، البته مهمِ زندگی هم گذشتنشه دیگه :)


از صبح تلفن پشـتِ تلفن، اس ام اس پشتِ اس ام اس، پیام پشتِ پیام،... 


که باید خوشحال باشم از داشتنِ این همه آدم های دوست داشتنی در زندگیم، که یادشان هست، که وقت می گذارند... اما اگر بخواهم صادق باشم دوست داشتم که امروز از یادِ همه می رفت. به قول معروف "کاشکی دنیا یادش بره مارو..."


از یک سنی به بعد رسیدنِ روز تولدت همراه با همه ی شوق و ذوق هایش، شاید یک حسرتِ غم انگیز را نیز برایت به همراه می آورد، حسرتِ چیزی که قرار بود در آستانه ی 26 سالگی ات بشوی و نشدی، حسرت این که چرا سهم دست هایت خالی است. حسرت راه های نرفته ات و ترس راه های پیشِ رو... 



خدا را برای همه ی آدم های خوبِ زندگی ام شاکرم

آدم روز تولدش لووس می شه دیگه

تولدم مبارک :)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد